تسلیم
نوشته شده توسط : حسین

 الله

شقیق ازذوالنون پرسید که چگونه ای؟ذوالنون گفت:اگر یابم شکر کنم و اگر نیابم صبر کنم.

شقیق گفت: سگان بلخ نیز چنین کنند.

ذوالنون پرسید تو چگونه ای؟ شقیق گفت: اگر یابم ایثار کنم و اگر نیابم شکر.

***

می گویند: ای خدا، چنین کن!

و ای خدا، چنان ، مکن!

چنان باشد که گویند: ای پادشاه! آن کوزه را برگیر، اینجا بنه! این بکن! آن، مکن! (شمس)

ای همراه... مسلمانی تسلیم است... تسلیم ...

بسیاری را دیده ام که چون عرصه بر آنان تنگ میشود داد میدهند که ای خدا چرا چنین کردی؟ چرا آن از من ستاندی؟ و چرا این نکردی؟

می گوید هرکه را که دوست  میدارم، جفا پیش آرم! اگر آنرا قبول کرد، من از آن او، باشم!

آن او باش و لحظه ای رهایش مکن... اوست که همیشه دستت را گرفته و تویی که دست بر میکشی... در، گیر و دار مشکلات چون از راه رفتن باز می مانی اوست که ترا در آغوش میکشد و پیش می برد و تو چون به خود می آیی تنها یک جای پایمیبینی... و گمان میبری که او ترا در آن لحظات تنها گذاشت و ای دریغ که چه زود فراموش کردی آن جای پای از آن کیست.

(دلاور نور)

*ادامه دارد*

 





:: بازدید از این مطلب : 81
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 26 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: